جدول جو
جدول جو

معنی علف شیر - جستجوی لغت در جدول جو

علف شیر
گیاه ارمن (بلسکی)، شیر پنیر از گیاهان
تصویری از علف شیر
تصویر علف شیر
فرهنگ لغت هوشیار
علف شیر
شیرپنیر، گیاهی خودرو با ساقۀ راست، برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد، غالیون، علف پنیر
تصویری از علف شیر
تصویر علف شیر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علف شتر
تصویر علف شتر
خار اشتر راویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف سیر
تصویر علف سیر
سیرک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظرف شیر
تصویر ظرف شیر
سیس شیرخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف پنیر
تصویر علف پنیر
شیر پنیر از گیاهان پنجه واش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف کیک
تصویر علف کیک
شابانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف شوره
تصویر علف شوره
گیاه شوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف شپش
تصویر علف شپش
گیاه شپش شپشه گیر از گیاهان، مویزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف زار
تصویر علف زار
مرغزار چرا گاه شوند زار زمینی که در آن علف بسیار بود چراگاه مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خور
تصویر علف خور
جانوری که علف خورد، پرخور شکم پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف حصیر
تصویر علف حصیر
بلارج گیاه دوخ
فرهنگ لغت هوشیار
داره دهره آنکه علف چیند، ابزاریست مانند داس که به وسیله آن علف و یونجه را چینند، چیدن علف. یا موسم علف چین. فصل چیدن علف، قسمتی از زمین سراشیب بین دو بخش زمین زراعتی یا قابل زرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف پنیر
تصویر علف پنیر
شیرپنیر، گیاهی خودرو با ساقۀ راست، برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد، غالیون، علف شیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علف چر
تصویر علف چر
زمینی که محصولات باقی مانده در آن به مصرف چرا می رسد، پولی که دامدار در برابر چرای دام به صاحب زمین دارای آب و علف می دهد
فرهنگ فارسی عمید
چرک، چرا گاه چرنده علف علفخوار، مقداری علف که جهت دسته ای از ستور صرف شود: علف چر مالهای ما روزی یک خروار است، زمینی پر غلف که گاو و گوسفند و جز آن - ها در آن چرند مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
داره دهره ابزاریست از نوع داس کمانی شکل که در طویله به وسیله آن یونجه و امثال آن را بریده به چهارپایان دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف چر
تصویر علف چر
((~. چَ))
علف خوار، مقداری علف که جهت دسته ای از ستور صرف شود، مرتع
فرهنگ فارسی معین
وسیله ای شبیه داس که بر پایه ای چوبی نصب می کنند و با آن دسته های یونجه یا علف دیگر را به تکه های کوچک برش می دهند و در توبره یا آخور چهارپایان می ریزند
فرهنگ فارسی عمید